خواننده گرامی:
اگر در آغاز راه هستی، يا در مسير، يا به انتهای راه رسيدی، مطمئن باش هنوز فرصت است و هیچ وقت دير نشده كافی است با توكل و عشق الهی (افكار مثبت و اعمال مثبت) را چراغ راه خود كنی خداوند فرصت بودن و زيستن با شادی و آرامش را به تو ارزانی خواهد داشت همه چيز داخل وجود تو است فقط به خودت نگاه كن به عمق وجودت، تا به خدا برسی.
سرچشمهی نيروها داخل تو است.
افكارت را شستشو بده، شاد باش، شادی كن، شادی كودكانه، شادی از عشق الهی.
شادی را با ولنگاری و بیبند و باری اشتباه نگير؛ هر چيز را در قلبت تقويت كنی به همان خواهی رسيد. اگر موفق نشدی کتابهای مفید دیگری را که میتوانند کمکت کنند مطالعه کن.
مطمئن باش كه تمام روياهائی كه در سر میپرورانی دست يافتنی است. چون هر زمانی كه بخواهی چيزی بدست آوری همهی كاینات در دستیابی آن به تو كمك خواهند كرد. ب شرطی کهرسیدن به آن آرزو آسیبی به تو و یا به دیگری نزند.
رسيدن به آگاهی و شعور كيهانی سزاوار توست و والایی و برتری لباسی است برازندهی تو، تو هر كجا باشی و تحت هر شرايطی باشی كمك خواهی گرفت.
به خدا اعتماد كن!
از خدا بخواه!
من فقط مسير سفر به درون خويش را به تو خواهم آموخت.
بقيهی راه، كاینات و فرشتگان محافظ با تو هستند. به نجوای فرشتگان محافظت گوش فرا ده.
تو هيچ وقت تنها نيستی و تنها نبودی!
فقط اين را فراموش كرده بودی و به همین جهت خودت را در كوره راه زندگی گم كرده بودی.
من خوِد اصلی تو را به تو باز خواهم گرداند و به تو بخاطر این اعتماد عشق خواهم فرستاد. خیر و برکات الهی با تو باشد.
تجزیه و تحلیل داستان (فریب)
در ارتباط با ایجاد حس اعتماد به پدیدههای همزمان این ماجرا و ماجراهای همانند دیگر ما را متوجه میکند که وقایع همزمان یک رویداد اسرار آمیز نیستند ولی راز بزرگی دارند و آن راز، هشیاری ماست بنابراین در هنگام مواجه شدن با پیشآمدها و مشکلات غیر مترقبه باید هشیاری درک مأموریت مقدر شده از طرف خداوند را در خود ایجاد کرده و متوجه رسالت خودمان در آن لحظه شویم.
در این داستان خانم مشاور چون آگاهی معنوی داشته و همیشه آماده بوده که موضوعات مثبت را که محرک فعالیتهای مفید است دنبال کند، وقتی متوجه شد که به طور ناگهان و بدون دلیل و فقط به خاطر یک سوء تفاهم باید شب را در اتاق بازداشتگاه به سر ببرد متوجه مقدرات الهی آن که از پیش تعیین شده بود گشته و منتظر ماند که جریان وقایع همزمان او را پیش براند.
در این داستان پیشرفت سریع حوادث تا رسیدن به نقطهی عطف فقط به سبب هشیاری خانم مشاور و درک مأموریت و انجام صحیح رسالت خود در آن لحظه بود که سبب خیر شد (برای به دام افتادن گروهی دغلکار که با ترفندهای خاص خویش و با ایجاد بزهکاری در جامعه جیبهای خود را میانباشتند).
اگر خانم مشاور هشیاری و شعور و درک مأموریت الهی را نداشت در مقابـله با چـنان پیشامدی که باید شب را بیجهت در بازداشتگاه به سر ببرد دچار وحشت و نگرانی شده و احتمالاً شبی پر پیچ و تاب را از شدت استرسها و جبههگیریهایی که انرژی ارزشمند انسانی را ضایع میکند سپری میکرد.
پذیرش تغییرهای ناگهانی و کشف رمز آن، ما را موفق به درک رویدادهای همزمان کرده و موجـب میشـود به مـأموریتـی که آن لحظه بر عـهدهی مـاست پــی بـبـریم. درجریـان داستان، ندا به دفعات از طریق وقایع همزمان راهبری شد ولی چون هشیاری لازم را نداشت پیغام همزمان وقایع را دریافت نکرد.
هنگامی که ندا در مؤسسه خانم مهرانی با نسرین رو به رو شد در حقیقت در جریان وقایع همزمان قرار گرفته بود ولی چون آگاهی لازم را در این ز مینه نداشت پندی از آن نگرفت.
روح نابالغ به خدا نمیرسد چون روح انسانها در اثر شکستهای فراوان و ناامیدیهای بسیار، تجربه کسب کرده و بالغ میشود. آنگاه هوش زمینی با هوش آسمانی رابطه ایجاد کرده،[1] و تکامل، میوهی مبارک این پیوند آسمانی هست. هشیار بودن برای گرفتن پیغام وقایع همزمان موجب رشد عمیقتری در سطوح آگاهی شده و به شناخت بیشتر ما، به کمکهای غیبی که (همیشه به صورت اسرار آمیز به آن نگاه شده) منجر میشود تمام اتفاقات ناهنجار در این داستان به سبب ناآگاهی خانوادهی انصاری و عدم توکل آنها به پروردگار و بیخبری از استعدادهای مفید خودشان بود.
این گونه خانوادهها و افراد در جامعه فراوان هستند و فقط با ایجاد خودشناسی و خداشناسی حقیقی در جوامع، اعتماد به نفس میگیرند و به استعدادهای بالقوه و مفید خود پی برده و آنگاه مجبور نخواهند بود برای رسیدن به رفاه نسبی در مسیر اهداف و آرزوهایشان، خود را مانند گوسفندی در اختیار افراد فرصتطلب و فریبکار قرار دهند و موجب تخریب دنیا و آخرت خود شوند.
به امید نشر جریانهای آگاهی سودمند برای برگشتی آگاهانه به خویش حقیقی.
زیرنویس:
[1] تکامل= هوش آسمانی + هوش زمینی .
کتاب سایت اندیشه های آسمانی نویسنده : عزیزه پورحسن طالاری
ترجمه : رویا مجیدی