رهیافت9
ارتباط با روح جهان
شيوههایي به منظور ارتباط با روح جهاني
مدتها با صبوري و با تمريناتي عاشقانه سپري شد.
سعي كردم معاني كلمات استاد را ببلعم و هضم كنم. (ارتباط با روح جهانی یک انتخاب است و فقط نصیب کسانی می شود که به برقراری نظام جهان کمک میکند.)
بارها به دامن طبيعت بكر پناه بردم و با سجدههایي عاشقانه سعي كردم ظرف آلودهی ذهن را از تمام آشغالها خالي كنم.
و به قول استاد: جایي خالي براي حضور روح جهاني آماده سازم.
هر لحظه و هر دم نفسهاي خودم را با ريتم نفسهاي طبيعت اطرافم هماهنگ كردم تا روز موعود فرا رسيد ساعتها بدون قضاوت به گل نگريستم. اول امواج فكرم، آرام آرام، پاك و خالص شد و نوعی هشیاری که بدون قیاس با هر هشیاری دیگر است جای آن را گرفت ناگهان شادمانه از جا جستم.
سبكي خاصي داشتم، تمام جسمم در جشني كه از همنوایي روح جهاني با روح من برپا شده بود شركت ميكردند.
آه خداي من متشكرم، بياختيار رقص و پايكوبي ميكردم پايكوبي، بر روي احساسات جريحه دار و بغضآلود گذشته، پايكوبي بر هر نوع (انتيتي[1]) که به شکل خاطرات تاريك و رنج آور در حوزهی انرژيام لانه كرده بود.
رهيــــــــــدم
رهایي از تمام چيزهایي كه گمان ميكردم، همه چيزم هستند.
و آزاد شدم، از شر افكار نامأنوس. اولين بركاتِ اين تغييرات دروني، درك روح طبيعت و گلهاي اطرافم بود. گلهایي را که در اين دگرگونيسازي به من نزديكتر بودند ادراك كردم و پيغام الهي آنان را گرفتم[3]. گل هياهو اولين ادراك را رسانيد گل همهمه ادراك را همراه با انرژي جنبشي منتقل نمود، گل ياس شوريدگي را و گل ترانه ساز، شيوهی بيان اين شوریدگي را شرح داد، (حالا فهميدم، كه چرا گل محمدي، در ميان عارفين، به صورت رمزي بين محرمان طريقت الهي در دريافت پيغامها و اسرار رد و بدل ميشود).
البته کلمات قاصر است و نمی شود احوالات حس لحظه ی دریافت را بیان کرد . شما هم اگر تجربه ای داشته باشید بیشتر از این حرفی برای گفتن ندارید ولی ایمان درونی شما به یقین می رسد.
براي ارتباط با روح باران
سال ها تلاش کردم تا روز موعد فرا رسید. آنروز بر بلندایي[2] قرار گرفتم سعی کردم به وسیله ی ذکر گفتن ذهنم را از هر چیزی که مانع ارتباط می شود خالی کنم نزديك صبح ارتباط حس کردم.
دریافتم که کسی علت اصرار مرا جويا میشود.
عشق سرشاري را كه جهت خوشحالي مردم از رفع خشكسالي، در قلبم موج ميزد، همراه احترام بيشائبه، بيان كردم. خشكسالي از ديارم رفت، روح ابر با روح من وحدت پيدا كرده بود. و اين هماهنگي مورد تأييد كاينات قرار گرفته بود.
كيهانهاي الهي نيز در اين وحدت شركت كرده بودند. و سالها شاهد برکت آن ارتباط بودم. تا دریافتم که کارمای هر قومی به عملکرد آنها نیز بستگی دارد و نباید ساکنین آسمانها را با خواسته های نابجا تا ارتعاشات سطوح پست پایین آورد. تماس با روح جهاني، (مادر مهربان زمين)، هديههایي بس گرانبهاتر داشت علاوه بر پيغام گرفتن از سِر حيات سبز كه منبع تنفس و تغذيهی خاكيان است. مادر مهربان زمين، مرا با انواع جواهرات و سنگهاي درماني و طرز شفاي روحي و رواني انسانها از طريق آن، و خاصيتهاي شفا بخشي سنگهاي خاص آشنا کرد. تجربیاتی که در مورد شفاء به وسیلهی گوهرها و سنگها عملاً کسب کردم و شاهد نیز بودم بسیار شگفت انگیز و واقعی بودند و حاصل معرفی علوم معنوی ارزشمندی در درمان و پیشگیری آلام انسانهاست. تصمیم گرفتم در کتابی مستقل (به چگونگی شفا بخشی و اثربخشی سنگها همراه با شناخت و یافت سنگها و در نهایت استفادهی مفید از آنها را) به آن اختصاص دهم.
باشد که این موهبت ارزشمند، دلهای پر ملال و اندوه را برکرانههای شادی و سعادت برساند و دردمندان را شفا باشد.
آمین
برای ارتباط با حیوانات خودم را سرشار از انرژی کردم. آن وقت دریافتم كه حـيوانات بخشهایي از وجود ما هستند و آگاهيهاي لازم را براي رسیدن به هدف اصلي به ما يادآوري ميكنند.
اگر به هر حيواني كه در مسيرزندگي ما قرار ميگيرد توجه كنيم ما را متوجه موقعيتمان ميكند و ما در آن موقعيت پيغام لازم را ميگيريم. در فرهنگ کشورمان (ایران) از دیرباز، حیوانات سمبل خیر و شر شناخته شدهاند. مثلاً: ديدن خرگوش در مسير مسافرت، بد يمن و ديدن روباه خوش يمن است. ولی در حقیقت خرگوش اگر در حال دويدن باشد بايد سرعت و تلاش بيشتري براي رسيدن به هدف در خود ايجاد كنيم ولی اگر در حال ترسيدن باشد باید جلوي ترسهاي خودمان را در مسير اهدافمان بگيريم.
ديدن روباه : هشياري لازم را جهت شناخت افراد حيلهگر، در ما تداعی ميکند زاغ نشانهی شروع و آماده سازي برای هدف است.
كلاغها نگه دارندهی الهامات و قوانين روح هستند و آمادهسازي در برابر حوادث را، با ایجاد همیاری ميآموزند و خبررسانی هم میکنند.
اين تجربهها در عملکردهای مکرر برايم ثابت شده است.
شرح یک تجربه: براي يافتن منزل دوستي قديمي، جهت امر مهمی از این ارتباط کمک گرفتم و با دقت روي رفتار يك گربه و چند گنجشك و اعتماد به الهامات دروني آدرس دقيق مشخص شد.
موضوع از این قرار بود که خانم (میم) به خاطر نگرانی از اتهام ناروا و دشمنی که در اثر سوء تفاهم شخصی که منجر به شکایت قانونی شده و او در جریان پیگرد قانونی قرار داده بود، مجبور به تغییر مکان زندگی شده و آدرس جدید محل زندگی را نیز از همه پنهان کرده بود. چون من از اول در جریان مشکلاتشان قرار داشتم و مطمئن بودم که او بیگناه است بعد از مدتها بیخبری از (خانوادهی میم) نگران شدم و جهت آگاهی از نتیجهی پیگرد قانونی به دادگاه مراجعه کردم متوجه شدم که حکم برائت (خانم میم) صادر شده و چون آدرس درست نداشتند مأمور ارسال، حکم رابه دادگاه برگردانـده است.
تصمـیم گرفتم به هر صورتی شده این خانوادهی خوب و محترم را پیدا کرده و مژدهی برائت از اتهام را به آنها بدهم و در شادیشان سهیم شوم. با الهام گرفتن از پیغام رویدادهای همزمان اطلاعاتی راجع به محدودهی زندگی فعلی آنها پیدا کردم و دو روز تمام در آن محل جستجو کردم و زنگ خانهها را برای پرس و جو به صدا درآوردم ولی کوچکترین خبری از گمشدگان پیدا نکردم. تا که به فکرم رسید به وسیلهی ارتباط با حیوانات محل و با کمک آنها جستجو را ادامه دهم با همین نیت ماشین را در گوشهای پارک کردم و پیاده شده و خودم را آمادهی دریافت پیغام از طریق حیوانات موجود در محل نمودم چند متر از ماشین دور شده بودم که متوجه گربهی تپل و خوشگلی شدم که میو میو میکرد با میو میو کردن جوابش را دادم. او در حالی که به بدنش پیچ و تاب خاصی میداد سلانه سلانه از کنار جوی آب به طرف انتهای کوچه به راه افتاد به دنبالش راهی شدم، گهگاهی به عقب برمیگشت و با چشمهای تیز و براقش من را نگاه میکرد تا این که به انتهای کوچه رسید و جلوی یکی از ساختمانها ایستاد دوباره میو میو کرد در همین لحظه گنجشکی با سرو صدای بلند از درخت روبه رو به هوا پرید و چند معلق جانانه زد و سپس روی بالکن طبقهی چهارم همان ساختمان نشست و به دنبالش چند گنجشک دیگر با سر و صدای بسیار زیادتر همان عملیات آکروبات را تکرار کرده و هم آنجا نشستند بدون هیچ تردیدی زنگ طبقهی چهارم را فشار دادم. ولی هیچ خبری نشد کمی عقب رفتم تا پنجرهی مشرف به بالکن طبقهی چهارم را بهتر ببینم حدسم درست بود پرده کمی کنار رفته بود و کسی از آنجا دزدکی نگاه میکرد. دستانم را تکان دادم و سعی کردم مرا ببیند و بشناسد خودش بود.
در فاصلهی باز شدن در مشغول نوازش کردن گربهی خوشگل و ملوس شدم و او هم به عنوان جوابگویی تا میتوانست دُمش را عمودی گرفت و خودش را لوس کرد از گنجشکهای مهربان نیز تشکر کردم.
خلاصه دقایقی بعد (خانم میم) رو به رویم نشسته بود و حیرت زده من را تماشا میکرد وقتی حکم تبرئهاش را به دسـتش دادم و مـاجرای یافـتن منزلش را بـه وسیلـهی کمـک حیوانات تعریف کردم از خوشحالی و تعجب غش کرد و مجبورم نمود یک پارچ آب را روی سرش خالی کنم و در حقیقت دق و دلیهای چند روزهی خودم را نیز همین طور.
زیرنویس:
1. (غیر ارگانیک) اين لغت در عام به معنی نوعی پدیده یا جن است که با افکار منفی وارد ذهن میشود و سعی میکند آنجا بماند و ذهن انسان را اشباح کند با انواع احساسات منفي (غمها، حسادتها، چشم هم چشميها، الويتها و برتريهای دنيوی مستمر و بیپايان) که خودش را تقويت کند. اينها غذاهای لذيذی برای انتیتی هستند آنها را به قدری بزرگ و نيرومند میکنند که گاهی از خود ما بزرگتر شده و ما را برای انجام خواستههای خود تربیت میکنند.
2.
ـ رز سفید: پیغام خلوص و پاکی.
ـ رز صورتی: پیغام عشق حقیقی تحت تأثیر قدرتهای معنوی.
ـ رز ارغوانی: پیغام فروتنی و خیرخواهی.
ـ رز عنابی: پیغام فداکاری و پایداری.
ـ رز لیمویی: پیغام رسیدن به شعف ذهنی.
ـ رز نارنجی: پیغام رسیدن به عشق پر برکت الهی.
ـ رز سرخ: پیغام عشق ز مینی.
ـ گل زعفران: استمرار و پایداری.
ـ یاس کبود: استواری.
ـ گل کوکب: وقار.
ـ گل صدتومانی: ترقی مادی.
ـ گل اختر: حجت به مقام الهی.
3. کوه خضر.
کتاب سایت اندیشه های آسمانی نویسنده :عزیزه پورحسن طالاری
ترجمه :رویا مجیدی