top of page

رهیافت 5   تجسم خلاق    

پیغام وقایع هم‌زمان همراه شیوه‌هایی برای بهره‌گیری از رویدادهای هم‌زمان در رؤیاها و تجربه های روزانه، به منظور رسیدن به حقیقت وجودی خویش و ادراک مأموریت زمینی (شهود). 

      

 

   شيوه‌های كمك گرفتن در مشكلات، بوسيله‌ی اعتماد به رؤياها

    يكی از شيوه‌های من در مورد گرفتن پاسخ سئوالاتم و حل مشكلاتم، اعتماد به رؤياها و جدی گرفتن آنها است، تجربه‌های‌ اندكی را ذيلاً شرح‌‌ می‌دهم :

1. در بسترم به راحت‌ترين وضعيت قرار می‌گیرم كالبدم را در وضعيت آرميدن رها‌‌ می‌كنم.

2. سعی‌‌ می‌كنم خطوط پريشان ذهن را از درگيری‌های روزانه خالی كنم (رعایت سكوت ذهنی) ولی هشياری‌ام با من باشد.

3. نيت خودم را در مورد هر چيزی كه طالب آن هستم به آرامی زمزمه‌‌ می‌كنم و  تمركز را روی چشم سوم ثابت نگه‌‌ می‌دارم.

4. آنگاه به آرامی شروع به ذكر می‌كنم‌... تا جایی كه ديگر همه چيز جز خدا از ذهنم پاك شود.

5. در پايان خودم را واگذار‌‌ می‌کنم به استاد معنوی‌ام كه مرا همراهی كند.

شبی بعد از مراقبه و ذكر، نيت سئوالی را كه بعد از مطالعه‌ی كتاب پله پله تا ملاقات خدا[1]، در ذهنم شكل گرفته بود كردم، صحنه‌ی زيبایی از باغی سرسبز كه منزل بزرگی با ايوان‌های گشاده در وسط آن قرار داشت ديدم.

   روی ‌‌یک سكوی سنگی كه چهار پله داشت چرخ‌‌ می‌زدم. لباس شليته پر چينی تنم بود، كه كاملاً باز و گرد شده بود موهای بافته شده‌ام نيز در اثر چرخ زدن كاملاً از من فاصله گرفته بودند خانم‌هایی نيز كه در اطراف من‌‌ می‌چرخيدند همان لباس را داشتند چهره‌ی پر هيبت و باشكوهی با چشمانی تيز روی در رویم بود، كه با چرخش به همراه اين صورت من مثل آب دريا بخار‌‌ می‌شدم و بالا‌‌ می‌رفتم توصيفی قابل درک برای طبقه‌ی بالا ندارم.

صورتی كه از داخل نور پيدا‌‌ می‌شد بنا به ادراکی که از مطالعه کتاب پله پله تا ملاقات خدا در ذهنم شکل گرفته بود، شمس تبريزی بود شعف خاصی وجودم را پر كرده بود.

شمس تبريزی‌‌ می‌گفت: هنوز بايد بچرخی يا هم‌چنان توصيفی، من راضی به برگشت از طبقه‌ی بالا نبودم و دوست داشتم بچرخم يا بمانم با تمام هشياری‌ام اتاقم را احساس كردم ولی پيغام ادامه داشت اين طور‌‌ می‌فرمودند زندگی تو (انسان) نه با تولد آغاز‌‌ می‌شود و نه با مرگ خاتمه پيدا مي‌كند، پرسيدم، چه كار كنم؟

فرمودند: خلوت، با خودت خلوت كن ديگر چشمانم باز بود و حتي اشياء اتاق را مـي‌ديـدم به گمانم رؤياي بيداري را تجربه مي‌كردم آن روز كه بیدار شدم به كلماتی که در خواب شنیده بودم ‌انديشيدم و با خودم خلوت كردم.

همان شب دوباره نيت حجره‌ی صلاح الدين زركوب [2] را كه مولانا و شمس تبريز آنجا چله‌نشينی داشتند، كردم و خوابيدم.

بلافاصله وارد فضایی شدم كه مخده‌هایی[3] دور تا دور اتاق بزرگ رديف شده بود تبريزي‌ها به اين نوع اتاق (تَنَبی)‌‌ می‌گويند هيبت ملكوتي و نوراني سه نفر را كه به مخده‌ها تكيه داده بودند ديدم. شمس تبريزي را كه در روياي شب گذشته ديده بودم شناختم پرسيدم: يا شمس مي‌دانم كه ذكر گفتم و از شما سئوال كردم و در عالم خواب هستم شما که در غرفه دو نفر بوديد (من در كتاب اين طور خوانده بودم) چرا حالا سه نفر هستید؟

با لبخندي بسيار مهربان و متواضعانه فرمودند : عزيزم، محبوبم مگر در كودكي چهل و يك روز در خانه را آب و جارو نكرده بودي براي ديدار حضرت خضر نبي و با دست اشاره به شخص سوم كردند. تا نگاهم به چشمانش افتاد غرق شدم، همه جا آب بود، آبي به زلالي اشك چشم و آبيِ آبي، بي اختيار زمزمه كردم يا آبي…

   كشتي زيبایی نمودار شد. همان شخص (حضرت خضر نبي) سكان را به دست داشت. هم داخل آب بودم و هم داخل كشتي‌‌.

  اين طور فرمودند: تو را چه باك داخل دريا باشي يا ساحل، گرسنه باشي يا سير،  فقير باشي يا توانگر. 

 جایي كه من عهده‌دار تو و روح تو و ذهن تو باشم.

 گفتم: مولاي من، اي بزرگوار بگو چه كنم، راه درست كدام است؟

 فرمودند: هنوز بايد خالي شوي، از همه چيز، خصوصاً از ترس! حمايت دست استاد حضرت خضر نبي را در دستم احساس كردم و پراكنده شدم.

دوباره جمع شدم محيط عوض شده بود حياط منزل صلاح الدين زركوب بود.

استاد شمس فرمودند: سماء كن! چرخ بزن! خودت را برسان! عجله كن!‌‌ انديشيدم، آيا لباس مناسب دارم و اگر چرخ بزنم پاهايم برهنه نباشد؟ صورتم از حيا سرخ و خيس عرق شد. به خودم نگاه كردم، صدها حرير پرنياني و رنگارنگ در تنم بود ولي اصلاً احساس نمي‌كردم، سبك سبك بودم، صداي پرندگان و آب خروشان به قدري زياد شد، كه دستانم را روي گوش‌هايم گذاشتم ديگر داخل اتاقم بودم صداها خاموش شده بود ولي صداي استاد شمس تبريز را مي‌شنيدم، بلاشرط بچرخ، هيچ شرطي براي عشق هيچ شرطي براي رسيدن به خدا قرار نده، بيدار شدم و در بسترم نشستم، به طرف قفسه‌ی كتاب‌ها رفتم. يك جلد كتاب برداشتم و به بستر برگشتم.

   نام كتاب (شمس تبريزي) به قلم استاد محمد علي موحد بود[4]، كتاب را از وسط باز كردم، توضیحاتی  راجع به آرامگاه شمس كه آيا در قونيه است يا در مقبره‌ی قديمي و مشكوكي كه در يكي از شهرستان‌هاي آذربايجان غربی (خوي) قرار دارد همين نيت را كردم و با ذكر به خواب رفتم، بلافاصله حالت رهایي از بدن را احساس كردم.

منزل پدري‌ام در تبريز بودم به طرف اتاقي رو به حياط كشيده شدم استاد شمس تبريزي با دو تكه لباس سفيد منزل (مثل لباس احرام) رو به قبله در حال نماز و نيایش بودند. قبله درست با گوشه‌ی اتاق كه دو تا ديوار به هم رسيده‌اند روبرو بود روبروي استاد شمس تبريزي و پشت به گوشه‌ی اتاق قرار گرفتم، شرمنده بودم كه وارد حريم نيايش استاد بزرگوار شده‌ام.

سئوال كردم : مولاي من، چه كنم، به قونيه بروم يا به خوي؟

 فرمودند: فقط با اين پيكان قراضه راه بيفت. لبخندي مثل نور روي صورتم ريخت.  

ديگر در اتاقم بودم ولي هنوز همان نور را احساس مي‌كردم كتاب در دستم بود احساسي مرا به طرف نويسنده‌ی كتاب مي‌كشيد.

آن روز به انتشارات زنگ زدم و خيلي جستجو كردم بالاخره استاد محمد علي موحد را يافتم.

ايشان يكي از نويسندگان و اساتيد خبره‌ی زمان هستند جالب‌تر اينكه، همشهري و هم‌زبان خودم (اهل تبريز).

خوشبختانه متواضعانه مرا پذيرفتند و من از تجربه‌هايم و رؤیاهایم با ايشان صحبت كردم. و با هیجان پرسيدم: مي‌خواهم بنويسم راهنمایی‌ام كنيد از کجا شروع کنم از كی بنويسم از چه بنويسم؟ فرمودند: از خودت بنويس از ديگران بسيار نوشته شده است. کتاب به سوی هوشمندی فرا زمینی را بنا به پیشنهاد استاد بزرگوار به صورت داستانی حقیقی ولی بسیار خلاصه از خودم نوشتم. 

در ادامه‌ی جریان رهیافت‌ها، ازجاي پاي حقيقتي، كه همواره مرا به دنبال خويش مي‌كشاند خواهم نوشت تا همه با هم در ارتعاشات مثبت و شیرین آن که نتیجه‌ی نگرشی نو و جدید به زندگی است سهيم شویم. با توكل و تسليم به پروردگار مهربان.

برای دیدن پدیده‌های نادیدنی به چشم جدید نیازی نیست، فقط نگرشی نو را باید تجربه کرد. برای کشف پدیده‌ی هم‌زمانی رؤیاهای‌مان با اتفاقاتی که روزانه‌‌ می‌افتد، باید بلافاصله بعد از بیداری، رؤیاهای‌مان را بازنگری عمیق کرده و حتماً‌‌ یادداشت کنیم سپس به تصویری که بزرگ‌تر از تصاویر دیگر در ذهن ما مانده است توجه و تمرکز بیشتری بکنیم و از استاد رؤیا بخواهیم آن را برای‌مان تفسیر و تداعی کند. تکرار‌‌ یک رؤیا به صورت پیوسته نیز حاوی پیغام مهمی در ارتباط با وقایع هم‌زمان آن در حیات بیرونی است و در صورت توجه دقیق، کلید درک آن دریافت‌‌ می‌شود. اغلب با دریافت پیغام رؤیا می­توان از سوانحی که موجب تلفات جانی و ضرر و زیان‌های مالی شدید‌‌ می‌شود جلوگیری کرد. بیایید رؤیاهای‌مان را پاس بداریم حتی رؤیاهایی را که به نظرمان بی‌معنی و احمقانه تلقی‌‌ می‌شوند.

با ‌‌یادداشت کردن آنها بعدها پیغام آنها را دریافت خواهیم کرد و به ما ثابت خواهد شد که بیشتر از‌‌ اینها‌‌ می‌توانیم رویدادهای زندگی‌مان را با سنجیدن وقایع هم‌زمان آنها، در خواب، زیباتر و مثمرثمرتر بکنیم.

   مشكلات خطر آفرين از طريق اشخاصي كه بتوانند به حريم روياهاي ما تجاوز كنند هميشه بوده و هست آنها با نفرين، جادو ‌‌یا خصومت مي‌توانند در عالم رويا موجب اختلالات رواني، جسمي و بيماري‌هاي گوناگون بشوند. یادمان باشد که اگر توکل حقیقی به خدا داشته باشیم نفرین یا آفرین در زندگی ما تآثیر نخواهد داشت. پس تمرین کنیم که هر لحظه شیرین ترین و مهربان ترین یاور یعنی پروردگارمان را با خود ببینیم و هیچ هراسی از بی کسی نداشته باشیم چون او همیشه کسِ ما هست و جاودانه خواهد بود با ما.

 

 

   نكته‌هایي جهت آگاهي‌هاي اوليه

   تا حد امكان اجتناب کنیم از حضور در مكان‌هایي كه عناصر اهريمنی[5] مي‌توانند به كالبد انسان رخنه نمايند مثلاً جاهایي كه مشروب زياد استفاده مي‌شود و یا اشخاصي كه مواد مخدر استفاده مي‌كنند، خيل عظيمي از اِن­تی­تی­ها[6] كه در اين مكان‌ها هستند مي‌توانند وارد‌ هاله‌ی انسان شوند و موقع خوابيدن با متوجه كردن شخص به نفسانيات افراطي، شخص را به مراحل پست كشيده، و موجب افسردگي‌هاي مزمن، ناخشنودي، عدم بركت مالی، و حتي دردهاي مزمن كمر شوند.

  • استفاده از بعضي سنگ‌هاي طبيعي مثل عقيق... (با تشخيص و تعيين صحيحِ به كارگيري آن، نسبت به رنگ‌ هاله و حوزه‌ی انرژي شخص) مفيد است که در قسمت چاکراها (رهیافت 12) به آن اشاره شده است. 

  • در روابط اجتماعي و خانوادگي از درگيري‌هاي عصبي پرهيز شود تا زمينه‌ی دشمن تراشي فراهم نشود. در دیدگاه‌های شخصی خود، کسی را محکوم نکنید و بین خویشاوندان تفاوتی در تقسیم عشق و علاقه قائل نشوید. موقع خواب دو نوع ارواح منفي و مثبت مي‌توانند با شخص رؤيابين تماس حاصل كنند اگر عادت داشته باشيم موقع خواب با توكل به خدا و روحيه‌ی بخشش و ايثار، خود را به آرامش و آسودگي خيال برسانيم ارواح پاك محافظ و عهده‌دار رؤياي ما مي‌شوند اگر خشم، حسد، چشم هم چشمي و نفساني ات دنيوي بر ما غلبه كند، گروه ارواح تاريك هر چه دلشان بخواهد با ما خواهند كرد چون مسیر را خودمان براي آنان هموار كرده‌ايم دشمنان نيز همين خصومت‌ها را مي‌توانند از راه‌هایي مثل نفرين، جادو، از طريق تجاوز به حريم ‌هاله‌هاي ما هنگام خواب انجام دهند، و حتي كاري بكنند كه شخص بزرگ‌ترين خيانت (خودكشي) را در حق خويش روا دارد و بدين ترتيب مدت‌هاي طولاني در دنياي تاريكي‌ها باقي بماند.

   با نگاهي ارزشمند به رؤياهاي كودكان بنگريم، تا بتوانند از رؤياهاي‌شان حرف بزنند و به ترس‌هاي پنهاني‌شان فايق شوند، يكي از مشكلات كودكان در رؤياها مواجه‌شدن با هيولاهاي ترسناك كه آنان را تعقيب مي‌كنند است. اگر كمك نكنيم كه بر اين ترس غلبه كنند در دوران بلوغ و بعد از آن و حتي بعد از مرگ كالبد فيزيك، اين هيبت‌هاي ترسناك مسير را براي رسيدن به منزل نهایي در جهان درون، طولاني‌تر و وحشتناك‌تر خواهند ساخت.

  در طول تاریخ رؤيا بينان معروفی مثل: حضرت محمد و حضرت موسی، لنين، اسكندر كبير، چرچيل، ناپلئون، سقراط، شیخ شهاب‌الدین سهروردی همه از دوران كودكي در رؤياهاي شبانه، بيشتر آرمان‌ها و ‌انديشه‌هاي‌شان نطفه‌گذاری شده و با پرورش آن در عالم بيداري موجب كسب جايگاه‌هاي ويژه، در جهان گشته، و همواره اذهان عمومی را به خود مشغول کرده است. 

 به خاطر اهمیت ویژه‌ی مسئله در طول تاریخ، تحقیقات ثمر بخشی به عمل آمده و ‌‌این طور اصلاح شده که انسان‌ها گاهی اوقات در موقع خواب و بیداری، هنگام قرار گرفتن در آگاهی عارضی و‌‌ یا هوشیاری محیطی با ‌‌ایجاد خطوط آلفای ذهنی، در نیمکره‌ی راست مغز که انرژی (یین) دارد،‌‌ می‌توانند برای رسیدن به حقیقت کمک گرفته و قابلیت‌های درونی‌شان را مستحکم‌تر نمایند.

   در ایام گذشته‌، در طول شبانه روز بیست ساعت فعالیت داشتم و فقط چهار ساعت وقت برای خواب، ولی با استفاد از همین ابزارهای مفید ذهنی در همان چهار ساعت خواب انرژی‌های لازم را‌‌ می‌گرفتم، حتی بعضی از کارهای فکری ناتمام را هم، همان هنگام تکمیل‌‌ می‌کردم. ‌‌این موضوع را جدی بگیرید که جریان‌های خلاقه در درون همه‌ی انسان‌ها جاری است و ما‌‌ می‌توانیم پیغام‌های خود را در رؤیا‌های بیداری دریافت کنیم.

  شیوه‌ی اعتماد به وقایع هم‌زمان، و ادراک مأموریتی که در آن لحظه به عهده‌ی شماست

    آیا تا به حال از خودتان پرسیده‌اید، که چرا ما عادت کردیم در تجربیات خویش، ‌‌یا در مورد حل مشکلات‌مان، بیشتر از تفکر استفاده کنیم؟

   آیا وقت آن نرسیده است که باور کنیم فکر دنیوی در گذشته‌ها ریشه دارد و فقط چیزهایی را که قبلاً آموخته‌‌ می‌تواند به ما ‌‌یاد بدهد؟

   آیا بهتر نیست از انرژی‌های سرشاری که آگاهی‌های جدیدتری در حیطه‌‌ی ناشناخته‌ها به ما‌‌ می‌دهد استفاده کرده و به رهیافت‌هایی نو برای تهیتی بهتر و به مراتب عالی‌تر از پیش، در تجربیات علمی و ذهنیِ حیات ارزشمندمان برسیم.

   همه ما انسان‌ها با رویدادهای هم‌زمان در زندگی روبرو بوده‌ایم. مثلاً وقتی به دوستی فکر‌‌ می‌کردیم، ناگهان با او برخورد کردیم یا اطلاعاتی لازم داشتیم به صورت تصادفی و ناگهانی دریافت نموده­ایم. پدیده‌های وقایع هم‌زمان معمولاً نسبت به توجه و ادراک ما عمل‌‌ می‌‌کنند و ما با هشیار بودن و اهمیت‌ دادن به ‌‌این موضوع‌‌ می‌توانیم حوزه‌ی دریافتی خودمان را گسترده‌تر کرده و به وسیله‌ی درک آن پرش خودمان را بزرگ‌تر از استاندارد سکوی پرتابی انجام دهیم. فقط و فقط کافی است که به آن‌‌ ایمان داشته باشیم و باورش کنیم و اوقاتی را برای بررسی آنچه در ذهن‌مان اتفاق‌‌ می‌افتد اختصاص دهیم تا در تطبیق آن رویداد در حیاط دنیوی‌مان تبحر داشته باشیم تا‌‌ این استعداد بارور شود. ذهن و فکر چون نمی‌توانند قالب‌گیری توانمندی‌های ماورای دید و ماورای فکر را داشته باشند حسودی‌‌ می‌کنند و آزادی رسیدن به آن سوی افکار را به ما نمی‌دهند باید اول به ‌‌این حسود بگوییم آیا جریان الکتریسیته را که پلوپز ما را داغ کرده و پلوی ما را پخته‌‌ می‌بینیم؟ جواب: نه نمی‌بینیم ولی وجود دارد. پس قرار نیست تمام تجربیات حیات خودمان را، روی پدیده‌هایی که به چشم دیده‌‌ می‌شوند برنامه‌ریزی کنیم.

   در رهیافت‌های پیشین کتاب متوجه شدیم که هر چیزی که به نظر مادی‌‌ می‌آید مثل انسان در سطوح بسیار ریز و به تدریج به صورت انرژی در‌آمده و به شکل امواج لرزان مرتعشی‌‌ می‌تواند از هم پراکنده شود،‌‌ آیا هنوز بر الهام و‌‌ ایمان ما آن ‌قدر افزوده نشده است که به‌‌این سطوح انرژی داخلی‌مان (الهامات و دریافت‌ها) که با توجه ما رشد و صعود‌‌ می‌کنند اطمینان کنیم ما نه تنها‌‌ می‌توانیم از هم‌زمانی وقایع برای اهداف‌مان بهره بگیریم بلکه‌‌ می‌توانیم بافت‌های ‌‌این کلاف را نیز ترسیم کرده حتی بافتی جدید و همسو با اهداف‌مان به آن اضافه کنیم.  

 

 

 

 

 

 

 

 

زیرنویس:

1. نویسنده عبدالحسین زرین کوب .

 

2. پله پله تا ملاقات خدا نویسنده عبدالحسین زرین کوب .

 

3. نوعی پشتی سنتی كه رویه‌ی فرش دارد.

 

4. نویسنده و حقوق‌دان معاصر ایرانی‌ است(1302 ه.ش).

 

5. ان تي‌تي = نوعي جن = غیر اورگانیک.

 

6. ذره های هوشمند نوع منفی

 

 

 

 

 

 

 کتاب سایت اندیشه های آسمانی  نویسنده : عزیزه پورحسن طالاری  

                                ترجمه  : رویا مجیدی

 

 

 

 

 

 

بخش اول

بخش سوم

بخش چهارم

 

 

 

 

 

 

bottom of page