رهیافت 10
هالهها و کالبدهای بدن
نگاهی جدید و نو، به حوزهی انرژی بدنمان (هالهها)
این بخش را با حکایتی کوتاه شرع می کنیم. یار مولانا، شمس تبریزی، در جواب شخصی که از قِدَم عالم سوال می کرد. می گوید : تو را از قِدشم عالم چه؟ تو قِدَم خویش را معلوم کن که تو قدیمی یا حادث؟ این قدر عمر که تو را هست در تفحض حال خود خرج کن، در تفحض قِدَم عالم چه خرج می کنی؟ ای احمق! عمیق تویی! اگر عمیقی هست تویی !
اگر در جستجوی خدا هستيد اول خود را بشناسيد!
اگر در طلب رستگاری حقيقی هستید اول به خود بنگريد!
اول راز خويش کوچک خود را کشف کنيد سپس به دنبال راز خدا برويد اين قانون خويشتن است (قانون خدا) تا روزی که خويش کوچک درونت را فتح نکردی و معمايش را حل نکردی در جستجوی خدا برنخيز. توجه به خویشتن خويش يا هويتهای بيشمار داخلی خويش، که مدام با همديگر در حال ستيز هستند. شناخت بيشتری از خويشتن خويش به ما میدهد. پرداختن به خويشتن خويش چيزی از اوقات فراغتتان نخواهد کاست ولی شما را به سعادت حقيقی خواهد رسانيد و روان رنجيده و مشوشتان را در آرامش و مسرتی شيرين غوطهور خواهد ساخت. ياوهگوييها و وراجیهای ذهن را تعطيل کنيد، وگرنه در دام ذهن شايعهساز میافتيد، که بعد از هر ديداری با بنده خدایی چه فاميل چه دوست يا بيگانه، شروع به عيبيابی و منفیبافی يا الگوبرداری در مورد آن شخص کرده و میتواند بینهايت فضای ذهن شما را انباشته کند و تا بینهايت شما را به دنبال خويش بکشد.
هميشه ذهنتان را برای حضور فرشتگان خداوند خالی نگه داريد اگر ظرف ذهن شما پر باشد جایی برای قرار گرفتن کلمه و رهنمود الهی در آن نخواهد بود.
آيا تا بحال به خودتان توجه کردهايد؟
شايد میپرسيد چرا بايد به خودمان توجه کنيم؟
چون توجه نوعی انرژی ناب و خالص ايجاد میکند، که اين انرژی در نگرش بيرونی و مشاهدهی درونی وارد حوزهی انرژی بدن میشود.
آيا تا به حال از خود پرسيدهايد که چرا کودک در بدو تولد گريه میکند؟
آيا کسی گريه کردن را به او ياد داده است؟
چون او به انرژی ناب و خالصی که ناشی از نيروی خالص توجه است نياز دارد و در حوزهی ارتعاشات حاصل از توجه، شادی در کودک مانند غنچهای میشکفد و گريه تبديل به خنده میشود.
منظور از توجه به خويشتن توجه به چهره يا اندامهای قابل رؤيت نيست منظور مشاهده ديدنيهایی است که به ناديدنيها تبديل شدهاند چرا؟ چون فکر و ذهن خود را به ديدن صور ظاهری اشياء عادت دادهايم و از حقيقت آن غافل شدهايم کافی است توجه خود را به ماوراء حواس ظاهری معطوف داريم به حوزهی انرژی وسيع که دور تا دور بدن ما کشيده شده و مراکز مهمی که در اين حوزهی انرژی با نظم و ترتيب حيرت برانگيز در کنار يکديگر چیده شدهاند به اين مراکز مهم (چاکراهای) بدن گفته میشود. که قادرند انرژی کيهانی را جذب کرده و بدن ما را سرشار از نيرو و نشاط کنند آيا اکنون موقع آن فرا نرسيده است که علاوه بر توجه به ظاهر کالبد فيزيک يا ظواهر ديدنی ديگر، توجهمان را به حقايق پديدههای برتری مبذول داريم که مشتاقانه در انتظار نگاه عميق ما هستند تا خود را بر ما بنمايانند اين پديدهها مانند جرقهی آنی از برخورد دو ابر که موجب بارش باران رحمت الهی شده، موجب میشود تمام نيلوفران حوزهی انرژی بدنمان عاشقانه خود را در اين سطوح برکت يافته بگسترانند و برای دريافت هر چه بيشتری از عشق و انرژی (حاصل از توجه) از هم ديگر سبقت بگيرند. حقايقی که فراسوی نگرش و ديده شـدنهای چشمهای مادی بين هستند، منتظرند، تا آگاهيهای ناب و ويژهی خود را به ما تقديم کنند. حساس شدن ما روی هالههای[1] خودمان نيز عمقنگری بيشتری به ما میدهد.
از همان دوران کودکی ديدن اين طيفهای رنگی در پيرامون اشخاص حتی درختان و گلها برايم زير سئوال بود اوايل فکر میکردم همه میبينند.
بعد از حادثهی (شب دوم عشق: که در کتاب به سوی هوشمندی فرا زمينی) شرح دادهام متوجه اسرار بیشتری در هاله شدم مراجعينی که خودشان اجازه میدادند تا هالههايشان را مشاهده کنم نسبت به تفکرهای خاص خودشان، و انگيزشهايشان خطوط رنگی خاصی مثل خطهای مخابرهی تلگراف، داخل هالههايشان ايجاد میکردند، هر رنگ و هر طرح هاله، حاوی اطلاعات و اسرار خاص صاحب هاله بود، که به طرف من مخابره میشد.
سيستم طيفی و نوع قرار گرفتن رنگهای هاله در کنار هم، امکان شناسایی بُعد ناشناختهی وجودشان را برايم فراهم میکرد، آنها استعدادهای نهانی را که داشتند نمیدانستند و من با انگشت گذاشتن روی آن استعدادها و فعال کردن ذهن آنها به طريق صحيح میتوانستم، آنها را به مسير تازهتری که هم سویی بیشتری با آرمانها و اهدافشان داشت، و میتوانست تجلیگاه خواستههای درونیشان باشد، هدايت کنم.
گاهی متوجه میشدم که اشخاصی با طيفهای رنگی خاص هالههای خودشان، چگونه سازگاری بيشتری با طيفهای رنگی اشخاص ديگر دارند، که خود اين مطلب، نيازمند کتاب ويژهی خود است که در آينده تهيه و ارایه میشود. چالش من در اين مرحله، نيازمند شيوههایی بود که بتوانم فرصت طلایی را برای ديدن افقهای جديد با بيان و تمريناتی ساده برای ارتقاء کلی زندگی در اختيار همگان بگذارم حضور در کارگاههای مختلف از جمله تجسم خلاق و استفاده از روشهای کريستال درمانی و انرژی درمانی پيشرفته، علم سایکو و شيوههای مختلف کار با چاکراهای بدن و نيز روش استفاده از تکنيکهای برترذهن توسط اساتيد هندی، چيزی بالاتر از دانستههای قبلی و درونیام به من ندادند ولی باعث دلگرمی روز افزونی در من شدند اين آگاهيهای جديد، کلماتی برای بيان مختصری از آگاهيهای باطنيام را، در اختيارم گذاشتند متوجه شدم ارتعاشات موزن و سيالی که هميشه در ديدگاه من است. يعنی هالهها : درست مثل اثر انگشت در هر شخصی منحصر به فرد است. در کارگاههای تجسم خلاق وقتی عکس هالهها با دستگاه عکسبرداری ويژه (کرليان) گرفته میشد. امیدواری من، برای اثبات وجود این طيفهای رنگی به اشخاص دير باور بيشتر و بيشتر میشد.
معمولاً در روند زندگيام همیشه با افرادی که حاضر به هيچ گونه پذيرشی در مورد وجود هاله نبودند روبرو بودم حتی مجبور شده بودم که روابط خودم را برای جلوگيری از جروبحث با بعضی از افراد خانوادهام نيز محدود کنم، متأسفانه بيشتر چشمها ظاهربين و هميشه درگير با محدوديتهای توانایی ديد هستند و در برابرشان ديواری هست که هيچ گرايشی برای عبور از آن دیوار در خود بوجود نمیآورند اگر چشمها به ديده شدنهای صوری محو و مجذوب نمیشد، ديده شدنهای حقيقی که معمولاً نامریی هستند فرصت خودنمایی پيدا میکردند حجابی که در ديدهها کشيده شـده فقـط به خـاطـر غـفـلت خود
انسان است به نظر من حالا زمان آن رسيده که علوم باطنی به ژرفترين بافت درونی طبيعت راه پيدا کند. زمان آن رسيده که ما، انسان: خودمان را در در یک بدن محدود و در خانهی شخصی در يک کشور معين و با يک شناسنامهی مشخص نگاه نکنيم.
بلکه، ما، انسان: خودمان را در کالبدهای[2]متفاوتمان در زمين و در حوزهیهای ارتعاشات مختلف در سرز مینهای آسمانی و در خانهای که از نظر وسعت تا بيکرانههاست مشاهده نمایيم. الآن علمی به نام فيزيک کوانتومی ثابت کرده همان طوري که ماده در کوچکترين عنصر خود اتم (يعنی غیر قابل تقسيم) تعريف و شناسایی میشود. يک کوانتوم نيز به عنوان کوچکترين ذرهی نور خود را تعريف میکند که ظاهراً نامریی است يک روشنبین کالبدهای تشکيل شده ازذرات نور را پیرامون هر شی می بیند و ارتعاشات مثبت و منفی ميدان الکتريسته دور بدن را کشف میکند. همان طوري که کالبدهای نامریی چونان بالاپوشی دور بدن فيزيکی کشيده شده است، پوششی بسيار عظيمی به شکل پردههای نامریی روی واقعيتهای ناديدنی در کل هستی و محل زندگی قابل ديد ما يعنی کرهی زمين و پیرامون آن نیز کشيده شده، که حجابی برای ديده شدنهای حقيقی است.
کالبد پيرامون یا حوزهی انرژی، لايههای خاص دارد که در بيرون کالبد فيزیکی قابل رويت، گسترش میيابد و هر کدام با شيوههای خاصی ارتعاش میپذيرند. در تجربيات معنوی شخصی، متوجه شدم که هر کدام از کالبدها در جهانهای خاص خود، پوششی برای روح هستند، جهت ارتقاء و تعالی و صعود به مراتب آگاهی بالاتر، چنانکه کالبد فيزيک ابزاری مفيد در هنگام زيستن در کرهی زمين يا جهان فيزيکی است کالبدهای دیگر نيز در جهانهای معنوی بالاتر، (که هر چه طبقات بالاتر میرود لطافت و زيبایی افزونتر میشود) لازم هستند.
ما، انسان ها، میتوانيم با لطيف کردن خويش به وسیله ی بخشش های مداوم و عدم قضاوت و دخالت در امور بندگان خدا و به هنگام دعا و نيايش و مديتيشنهای خاص از اين حجاب عبور کرده و وارد قلمرو بيکران جهانهای حقيقی بشويم. در آن هنگام اطلاعات و آگاهيهای رسيده چنان بینهايت و نامحدود است که انسان حس جسم و ماده را از دست میدهد و عبوری آزاد از تمام موانع و حجابها پيدا میکند آنگاه با اصواتی که به درون لايههای هشياری انسان راه پيدا میکند همسو میشود اين اصوات در نخست به نام صوت آغازين[2]، اساس عالم را با ارتعاشات خفيف و تارهای نامریی گسترانندهی خويش به هم پيوند دادهاند. قدیسان و پيران معنوی و فرزانگان، جهان را تشکيل شده از ذرات صوت الهی میدانند که همين ذرات صوت هنگام عبادت حقیقی و مراقبه به صورت ذکرهایی که با صوت کشيده تکرار میشود، به صورت ذهنی و شکلگيری آنی ما را وارد جهان نامریی اصوات میکند اگر ارتعاشات ذکر ما، با ارتعاشات (عالم صوت) يکی شود ما و عالم صوت درهم ادغام شده و يکی میشويم و این وحدتی است که لازمهی درک حقيقت وجودی هر شی میباشد.
پس دليل رنجور بودن ذهن و جسم انسان میتواند بد ارتعاش و ناميزان بودن اصوات پيرامون با جوهرهی وجودی شخص باشد. ناهماهنگ و ناموزون بودن اصوات بيرون با درون انسان مـانند صـداهای گـوشخـراش بعـضی از موسـيقیهـا يا ابزارهای صـنعـتی کارخانجات يا تکلمهای دروغی و رياگونه که ارتعاشات منفی ايجاد کرده و موجب آلودگیهای صوتی میشوند که با اصل فطرت انسان (روح) هماهنگی ندارند.
اصطلاح از تو حرکت از خدا برکت را می توان کلمهی رمزی برای این بحث دانست. همچنان که تشنگان در جستجوی آب هستند آب نیز جویان و حیران تشنگان خود است .
زیرنویس:
1. هاله: حوزهی انرژی الکترومغناطيسی است که از بدن تمام موجودات زنده ساطع میشود. هالهی بيرونی: معمولاً تا شش متری کالبد فيزيکی ما، به شکل ابری تخم مرغی شکل، که با نوارهای رنگی خاص، که هنگام تغيير کلی در روح وروان شخص تغيير میکند، احاطه کرده است. پراکندگی وسعت هاله در افراد مختلف، متفاوت است معمولاً هنگام مراقبه و دعا يا هنگام انجام اعمال خير، گستردگی و حجمهالهها بيشتر مـیشود. (بارها و بـارها در تجربههـای شخصی متوجه شدم هالهی افراد خيرانديش حتی تمام اتاق را در خود گرفته است) هاله درونی: انرژی ساطع از بدن اثيری حدود پنج اينچ (هر اينچ دو و نیم سانتی متر) خارج از بدن فيزيکی، با تلألؤ نور طلایی ديده میشود، بـه آن هالهی سلامتی نيز گفته میشود).
2. داخل هاله هفت کالبد وجود دارد که اولين آن، کالبد فيزيکی قابل رويت است دومین بدن اتريک يا اثيری (بدن حياتی يا انرژیایی) سومین کالبد ستارهای (عاطفی) که به ارتعاشات مثبت از طريق صوت پاسخ میدهد، چهارمین کالبد ذهنی، پنجمين کالبد معنوی (هوشی) ششمین کالبد آسمانی (هوشی محض)، هفتمین کالبد در فراسوی زمان و مکان قرار گرفته (آنامی) يعنی بدون نام و زمان و مکان.
کتاب سایت اندیشه های آسمانی نویسنده : عزیزه پورحسن طالاری
ترجمه : رویا مجیدی