top of page
Search
  • پاییز

Untitled

آخرین لحظه ها و آخرین ساعت های آبان سال 95 سپری می شود

هنوز هم مرغابی ها کوچ نکرده اند

و در میان آب های سرد به سفر می اندیشند

آنها مرددند

شاید بشود در سرما و یخبندان دوام آورد و تن به رنج سفر نداد

نگاهم از دریاچه زیبا به سوی برگ ریزان با شکوه جنگل می لغزد

کاش تمام برگ ها در آغوشم جا می گرفتند. و آنگاه من از پادشاه فصل ها پاییز، رنگ زرد و ارغوانی را قرض می گرفتم

تا نارنج ها و خرمالو ها را در میان سفره پاییز، رنگ آمیزی کنم

هر کجا که باشم باغ پاییزی خانه شمالیمان را از خاطر نخواهم برد

و همچنین حس غریب پیوستگی ام را با شما ساکنین کره زیبایمان زمین

بگمانم عاطفه در دستانم رسیده اکنون و همچون اناری، در شاخه عریان ترک بر می دارد

...می اندیشم به پاییز این سفر

8 views0 comments

Recent Posts

See All

کوچولوی گمشده در جنگل

دیروز متوجه خبری فوری درآفتون بلادت شدم که مرا ملتهب ونگران کرد دختر بچه شش ساله ای در جنگل گم شده بود تلاش والدین دخترک بهمراه مامورین و سگهای مهربان پلیس هنوز ثمری نداشته بود و مردم عادی نیز به یاری

خاطرت را دوست دارم

با تو خوبم با تو شادم روبهبودیه حالم بامنی اینجا و انجا در عبور از هردو عالم وقتی نیستی خاطر تو توی ایون نگاهم درکنار من نشسته خاطرت را دوست دارم در بلوغ با

با من حرف بزن

با درود و آرزوی شادیهای بی پایان برای همه شما ساکنان کره زیبایمان زمین همسیاره عزیز عشق و برکت برای تو بلا شرط و بیدلیل یهویی از عشق شماها پر شدم و دلم خواست باران دعاهایم را چون بارانهای بهاری برویت

bottom of page