
پیام عضوی به اعضای پیکره کیهانی
همسياره اى تو هم خيلى سوختى و ساختى درست مثل من
ولى خود نباختى درست مثل هم
تا دستانمان در هم گره می خورد براى كاشتن لوبياى سحر آميز، مترسك هايى در درون غالب منيت كاذب خود، سر می رسند
آنها می خواهند عشق و شادى مارا گرفته و زندانى گذشته كنند
و لوبياى سحر آميزى را كه درست در مركز تهى افكارمان كاشتيم خشك كنند
اما مى دانى هم سياره اى حالا ديگر دير شده و اين منيت هاى پوسيده فقط آرواره هاى پوشاليشان را براى ايجاد وحشت به نيت بلعيدمان باز ميكنند.
من هاى رها شده از تنه بزرگ لوبياى سحر آميز كه يك شبه مساحت زيادى از كره ما را به خود اختصاص داده،،،،،،درحال صعودند
منيت هاى پوشالى نتونستن حريف ما بشوند چون وحدت نهايى را كه فقط يك درك از خويش حقيقى ماست در مركز ذهن و جايیكه بايد، بارور ساختيم
منى نيست كه آزار ببيند
منى نيست كه برتر يا حقير باشد
همچنين منى نيست كه طلبكار يا بدهكار باشد
همه چى از آن نيروى بزرگ هستی است كه ما را در خود دارد ما عضوى از هستى هستيم و نظاره گر عظمت او.
همسياره اى بيا
هنوز تنه بزرگ لوبياى سحرآميز ميتواند تو را بالا بكشد
دستت را بمن بده
من به شكوفايت ايمان دارم
من به رهايى حقيقت ايمان دارم
خود را از دام خود برهان و به آغوشم بيا
ما باهم بيكرانه را در پيش رو داريم
در اين عبور عاشقانه قلبهايما بهم پيوسته و هيچگاه تنها نيستيم (حال دل انگيز و روياييست)
واز آن همگى ما
دستت را بمن بده
ذهنت را به ذهنم بسپار
در مكانى بى نام
ودر بزم تهى جویان
نياز چون شمع بزم می سوزد
و بی نيازى پرتو مى افكند
باعشق
ناهید طالاری