پشت پرده کسی است، کسی که همه ی عارفان او را می جویند.امشب پرده افتاد و من با خودم روبرو شدم. آه که چه شب هایی در نیایش های عاشقانه ام تا سحرگاهان، از لای درز این پرده تو رامی جستم تا که سر می خوردم وه چه دنبالم خودم وه چه مشتاق خودم بودم من و تو اکنون بدان، که بدنبال خودت می گردی و پی خویش الهیت دوانی
بمان در مسیر بادی که از مهرت می وزد بمان تا بوی مهربانی هایت پر کند هرآنچه را که هنوز خالیست در دیده و دل از عشق و زیبایی و دستم را همچنان بگیر تو در حفاظت این حلقه خواهی رست از هر آنچه غیر از مهر است.
اثر عزیزه پورحسن طالاری (ناهید)